جدول جو
جدول جو

معنی تو ننو - جستجوی لغت در جدول جو

تو ننو
گهواره ی بچه که از دو طناب و پارچه درست کنند و قابل تاب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تونگو
تصویر تونگو
حجام، خون گیر، سرتراش
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
بمعنی تانگو است. (فرهنگ جهانگیری). رجوع به تانگو شود
لغت نامه دهخدا
(تُ نُ)
شهری به ایتالیا و پایتخت قدیم ساردنی و سپس تا سال 1864م. پایتخت ایتالیا بود. این شهر در کنار رود پو، بنا شده و 719500 تن سکنه دارد و یکی از مراکز صنعت و تجارت ایتالیاست. دارای کارخانه های تولید اتومبیل و تهیه مواد شیمیایی و غذایی است. اسقف نشین و دارای دانشگاه و موزه است و کتاب خانه غنی و مشهوری در آنجا وجود دارد. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
مرکز ولایتی است در ایالت آردش فرانسه که بر کنار رود رون واقع است و 6800 تن سکنه دارد. محصولش پارچه های ابریشمی، کلاه، شراب، مرمر و چوبهای ساختمانی است. این ولایت از یازده بخش و 127 بلوک تشکیل یافته و جمعاً 106200 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
مرکز بخشی در ولایت ماکون است که در ایالت سائون - ا-لوار فرانسه واقع است و 5500 تن سکنه دارد و در این بخش کلیسای کهنی به نام سن فیلیبر وجود دارد که در آن آثار معماری قرن دهم و یازدهم میلادی دیده میشود، دارای کار خانه توپ ریزی و محصولات آلومینیوم و دیگر محصولات صنعتی است، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تورنوس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وَ)
حجام بود. (فرهنگ جهانگیری). تانگو. (شرفنامۀ منیری). حجام که تانگو نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). سرتراش وحجام را گویند و به این معنی بجای ’واو’ آخر ’رای’ قرشت هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به تونگر و تانگو شود، جامه دان و صندوق پول، عنان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
طناب های دو طرف ننو
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی سرپهن که ویژه ی کوبیدن است
فرهنگ گویش مازندرانی
تار عنکبوت، آخوندک، حشره ای از راسته ی راست بالان
فرهنگ گویش مازندرانی